یک شاخه رز ...یک شعر ... یک لیوان چایی

تا نگاه میکنی وقت رفتن است ناگهان چقدر زود دیر میشود

یک شاخه رز ...یک شعر ... یک لیوان چایی

تا نگاه میکنی وقت رفتن است ناگهان چقدر زود دیر میشود

نازی جون.....

  کلاس زبا ن میروم

این ترم مدرس ماست  این نازی جون

موجود جالبی ست در کل

خنده از لبانش محو نمیشود

دایم بالا و پایین میپرد

از هر امکانی استفاده میکند که لغت های جدید را به ما بیاموزد

امروز با طناب امده بود سر کلاس

انداخت گردنش 

بعد چشمانش را گرد کرد مثلا و گفت to commit suicide

یعنی خودکشی کردن

برای هر بار تلفظ درست این کلمه توسط ما کلی ذوق میکرد و دست میزد برایمان

..ما هم هاج و واج میشویم گاهی  از این همه ذوق

excellentرا جیغ میکشد

وقتی که جمله را درست می سازیم

از بس پراز انرزی  است خودش 

 ساعت اتمام کلاس را هم فراموش میکند

 ماهم فراموش میکنیم  راستش...

بعد از کلاس از فرط انتقال انرزی دلمان میخواهد هی جیغ بکشیم هی بالا پایین بپریم و هی بگوییمoh my god0 (البته با تلفظ مخصوص نازی جون )...

خلاصه خدا خیرش بدهد

این روزها که از در و دیوار هم انرزی منفی سرازیر است وبازار  انواع کلاسهای انرزی درمانی هم داغ

مفت و مجانی ما را در فوج فوج انرزی مثبت غرق میکند این نازی جون...

 


*از درونش خبر ندارم ...اما امیدوارم اگر هم روزی خود حقیقی اش رو به ما نشون داد  همین قدر شاد و پر انرزی باشه...این نازی جون ما راستی مجرد هم  هست اگه کسی خواست حاضرم براش استین بالا بزنم ها...هر چند حیفم میاد می ترسم دیگه خنده از رو لباش محو شه خدای ناکرده!!!ااون وقت ما از کجا انرزی بگیریم...هان ؟

نظرات 13 + ارسال نظر
داش آکل سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ

اون نظرمو ترجیحا تایید نکنین:دی

اچرا جالب بود که /کامنتتون جالبه اخه / ولی بازهم هر طور میل شماست/مرسی که اومدید

میثم سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:10 ب.ظ http://biedea.blogsky.com

سلام. من که در کلاسهای زبان راستش ازok اخرش خوشم میومد. اخه استاد که چیزی به ما یاد نمیداد. فقط میگفت در انتها.ok. به هر حال شما دل نوشته های جالبی دارید. در ضمن شما منو با چه پیوندی لینک کردید؟
میثم
ارادتمند

شما هم کامنت جالبی گذاشتید/ ولی قبول دارم توی بعضی از کلاسهای زبان غیر از ok چیز دیگری هم نمیشه یاد گرفت/ من کس دیگه ای رو لینک کرده بودم با شما اشتباه گرفتم/ شما رو هم با اسم وبلاگتون لینک کنم دیگه؟

محمد سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
ممنون که خوندی و وقت گذاشتی و نظر دادی
دمش گرم این نازی جون!
شما هم یه کم همکاری کنین خوب بجای نگاه کردن
شما هم بپرین فضا
هاها

خواهش میکنم/ کلاس نازی جون همین جوریش رو هوا هست ما هم بپریم فضا خودش میمونه و طناب دارش!!!ولی به پیشنهادت فکر میکنیم

مینا سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ب.ظ http://arman-a.blogsky.com/

سلام خدا رو شکر, ایشالا همیشه پر انرژی باشید. ممنون که خبرم کردی. راستش این روزا خیلی گرفتارم. شعر جدید هم چشم حتمآ آپ کردم خبرتون میکنم. راستی تولد پسرمه شما هم دعوتید.(چشمک)

تبریک تبریک خیلی تبریک انشاا...تولد صد سالگی اش را بگیرید/من هم چنان منتظر شعر جدید هستم

مهرناز چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ق.ظ http://beautifulsmile.blogsky.com

منم همچین استادی رو داشتم.
عاشقش بودم
و هستم.
مجرد هم بود.
ما بسی فیض بردیم!!!
البته "مهدی" بود! ;)

مرسی بهم سر زدی.
دوست داشتی لینک کنیم.

سلام من شمارو به اسم وبلاگت لینک میکنم/لبته مهدی و نازی نداره که دوتاشون بریک وزن ان/خوشحال شدم بهم سرزدی

دختر اسمونی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ق.ظ http://taagaarg.blogsky.com

سلام..سلام گلم..
خواهش میکنم..گوشاتون خوشگل میشنوووووووووه
خیلی خوشحالم کردی اومدی..
فدای تو...خیلی نوشته هاتو دوست دارررررررررررررررم.
فعلا..

shiva چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ب.ظ http://tazegi.blogsky.com

چقدر خوب!
واقعآ باید قدر این جور معلم ها رو دونست!

خوده خوم چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

چه معللمه باحالی
خدا سایشو از سرتون کم نکنه!!!!!

خانومی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ http://khanoomi.blogsky.com/

من سالها یعنی به عبرتی از اول دبستان تا پایان پیش دانشگاهی کلاس زبان رفتم
البته کلی به نفعم شد ولی همیشه سر کلاس خوابم میومد

وای این حس رو (خوابالودگی رو میگم )اون سالهایی که به اجبار مدرسه باید کلاسهای کانون زبان رو شرکت می کردیم داشتم /فرض کن از ساعت ۱ تا ۳بعداز ظهر بعد از نهار /باور کن سر همین قضیه از زبان متنفر شده بودم/بلاخره با سختی به این حس غلبه کردم!

علی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.derama.blogsky.com

موفق باشید .

داش آکل چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ http://dashakol.blogsky.com/

ای بابا زن و بچه داریم خدا نکرده! نازی خانم هم بعنوان زن دوم و آره و اینا :)))
پس خیالم دیگه راحت؟ ایمیلمو میرسونین؟:دی منتظر باشم؟

رخصت

مجید پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ http://fond.blogsky.com

سلام ..خسته نباشید..بلاگ زیبایی داری...اومدم تشکر کنم به من سرزدی ... اپ کردم خوشال میشم سر بزنی..بای

ف از هوای آلوده جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:52 ب.ظ

چه خوبه کلاس زبانتون
خوش به حالت
میدونی من ۱۵ ترم خوندم شکوه
هیییییچییییی یاد نگرفتم
تازه میگفتن ۵ -۶ ترم دیگه بخونی زبون باز میکنین
دیگه نرفتم
الانم اصلا حوصله ی زبان یاد گرفتن ندارم :(
............

اره واقعا بعضی از این موسسات به درد نمیخورند منهم تازه با سیستم سفیر اشنا شدم شما هم یک امتحانی بکن شاید دوباره علاقمند شدی/موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد